سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

كنجكاوي

1391/12/12 7:53
نویسنده : منا
1,266 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم ديگه كاملا از شير گرفته شدي  و بهونه گيري هات كمتر شده البته هنوز تا بلند ميشم به كارام برسم گريه ميكني همش دوست داري كنارت بشينم 

تا بهت ميگم دستت كو نشون ميدي ميگم زبونت كو زبونت رو مياري بيرون تا ميگم زانوت كو دست ميزني به زانوهات تشویق 

به كلمه دست ميگي د

ديگه كلاغ با پيشي رو ميشناسي  آخه ماماني هر روز ميبرمت  دور ميدونمون و ميبيني

ديروز براي اولين بار دست زدي به زانوهات و چند قدم راه رفتيتشویق البته نميدونم چرا ذوق نميكني كه بخواي تمرين كنيمتفکر 

دارم براي هفت سينت لباس تهيه ميكنم  و فكرم براي اينكه هفت سين عيد رو تزئين كنم درگيره 

امروز بردمت جلو ميدون مرغ و خروسه اومدن سمتت داد ميزدي اه اه اه  وقتي ازت دور شدن دستات رو بلند كردي كه ببر منو نزديكشون نیشخند 

اين هفته 4 تا پياله ماست خوري رو شكستي خدا رحم كرد بهت مشغول تلفن

همش درحال كنجكاوي هستي متفکر

روزي يك ليوان شير ميخوريتشویق البته به اين صورت كه عروسكت رو ميزارم كنارت ميگم ني ني بيا شير بخور بعد  ليوان رو ميزنم به لبش بعد ميگم نوبت سودا

خودت ميري بالاي مبل و مياي پايين  جالبه اينه كه من اصلا نشونت ندادم البته خيلي وقته اين كار رو ميكني زبان

انقدر خوشگل ناناي ميكني وقتي يه آهنگ شاد ميشنويماچماچ

ديشب براي اولين بار شب تا صبح رو خوابيدي و  بيدار نشدي براي خوردن غذا تشویق

وقتي سرت ميخوره به زمين گريه ميكني از اونجا كه ما بچه بوديم عادت داشتيم به هر جا ميخورديم اون مكان رو خودمون بزنيمش خيلي دوست دارم بزنم ولي دخترم، دكتر هولاكويي ميگه اصلا نبايد تو اين موارد  زدن رو به بچه ياد بديم  و خودمون هم ميتونيم بدن كودك رو ببوسيم در واقع به كودك نشون بديم  هر چيزي كه باعث اذيت تو شد از كنار اون بدون اعتنا  حركت كن كه من خودم به شخصه اينطوري نيستم وقتي از كسي و چيزي ناراحتم ميشم  تو دلم ميمونه و سخت باهاش كنار ميام ايشالله كه تو اينطوري نباشي

  

 اين كار هر روزته  سودا جونم ،فكر نكني يه بار اين كارو كردي ها نه 

 

 

 

 بعد دستات رو ميزاري لايه كشو كه من بايد بيارمش بيرون 

يك بار نه بلكه 100 بار اينم قيافه منابلهکلافه 

اگه بگم  سودا ،مامان خسته شد يه جيغي ميكشيمتفکر 

  

 اينجا ادامه كارته كه دست از كشو برميداري ميرسه سراغ  توي كمدها متفکر

 

 

خوب مامان ميتوني بري به كارات برسي تا منم برم به كاراي ديگه ام برسمزبان

 

 

 اينجا صداي جيغ ات ميومد سريع دوربين رو برداشتم اون پشته گير كرده بودي

فكر كردم مثل هميشه كه دوست داري از هر جاي تنگ بگذري رفتي امتحان كني

 

 گررررررررريه نكن اومدم

 اي جاااااااانم توپت افتاده بود اون پشته

بيا بغل مامانماچ

 

 

داري كمك مامان ميكنيتشویقماچ

 

 

عاشق فيلتي البته بهش ميگم الكلنگ 

آخه هر وقت سوارت ميكنم ميخونم برات الكلنگ الكلنگ  

تو هم خوشت مياد

 

 هر روز برات هدبند ميزنم كه عادت كني

فكر نكني همش تو سرت ،فقط به اندازه اي كه تونستم ازت عكس بگيرم سريع دراوردي از سرت

 براي لباساي عيدت سفارش هدبند دادم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)