سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

عکسای تولد

1392/12/16 12:37
نویسنده : منا
1,977 بازدید
اشتراک گذاری

به زودی آپ میشوم با عکسای تولد 

 

خیلی دیر شد الان یک ماه میخوام عکس های تولدت رو بذارم ولی هر بار یه چیزی میشه 

اینم از عکسای تولد عسلمون

 

اول از همه میریم سر تزئینات 

 

 

همه رو خودم درست کردم  

 

اینم عکس های آتلیه ای دخترم که به عنوان گیفت به هر خانواده داده شد

 

تو عکس ها هم معلومه بادکنک ها اندازه اش متفاوت بود هر کدوم یه شکل در میاومد و بچه ها با باد کردن هر کدوم  میگفتن شبیه چی شدهنیشخند

 

از همون اول هم به اصرار من که باد کنید زیاد  اینا بادکنک هاشون بزرگ میشه 20 تاشون ترکید البته بعد از باد کردن و نیم ساعت هم گذشته بود مجبور شدیم همه رو دوباره در بیاریم و همه رو بادشون رو کم کنیمعصبانی

 

 

خوب برسیم به کیکمون 

به سالوت سفارش دادم واقعا و واقعا خوشمزه بود  خیلی خوشم اومده بود فوق العاده خوش مزه بود خوشمزه

 

اینم بهترین قسمت تولد برای دخترم 

از یک هفته پیش یه شمع خریدم و شما در حال امتحان کردن و دیگه ول کنم نبودی  تا میرفتم آشپزخونه میگفتی مامان تشکر ،ممنون خواهش میکنم شمع بده سزه فوت کنه تولدشه نیشخند

 

پارسال خودتو مشغول کردی با چیپس امسال با پفکزبان

تو چه فکریمتفکر

 

عکس هر دو مامان بزرگ ها  

از سمت راست مامان بزرگ(مامان بابایی)سمت چپی هم مامان جون (مامان مامانی) 

 

خوب برسیم به قسمت اصلی تولد غذا ها

امسال غذای کمتری رو دادم چون شما بزرگتر شده بودید و واقعا سخت بود

غذاها :حلیم بادمجان ،سالاد توپی،قورمه سبزی، دلمه  و ژله تو پوست پرتقال،و مخلفات دیگه 

 

 

 

 

 

 

 

 

غذاها خیلی خوشمزه شده بود از خودم تعریف نباشه یه طوری بود که غذا باقی نمونداز خود راضیخوشمزه

  

از غذا ها بگذریم میمونه بحث کادو ها که همه پول نقد بودند به جز زن عمو عارفه که یه خانه سازی چوبی اورده بود دستشون درد نکنه قلب و دایی وحید هم یه کیف فوق العاده خوشگل با یه پکیچ کامل رنگ آمیزی قلبکه عکس میگیرم و به همین پست اضافه اشون میکنم  میمونه کادو منو بابا احمد که روز خوده تولد برات گرفتیم یه الکنگ و یه بخشی هم پول تو یه حساب برای شما 

 

روز 12 بهمن هم تولد اصلیت بود که روز شنبه باز رفتم از سالوت یه کیک خریدم البته به خوشمزه گی سفارشیش نبود  و یه تولد چهار نفری گرفتیم من و بابا احمد و مامان جون و عسل خانوم (سودا جونم) و الکلنگ هم از خانه فراز کودک سفارش دادم و برام آوردن 

 شمع  روز تولدت هم انداختیم رفت تو خونه شمع نداشتیم مجبور شدم اینو بذارم آخه من نمیدونستم انداختنش رفته ابرو

 

پسندها (2)

نظرات (1)

پگاه مامان آرتین
29 فروردین 93 17:13
سلام شما کجایید .دلمون تنگ شده