سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

واکسن 4 ماهگیت

1391/4/20 13:46
نویسنده : منا
204 بازدید
اشتراک گذاری

از شب قبل همش استرس داشتم و به خودم گفتم وااااااااااای دوباره گریه های من شروع شد و از طرفی هم میگفتم باید رو خودم کار کنم یعنی چی تا سودا گریه میکنه تو میخوای سرتو بکوبونی به دیوار باید صبور باشی سرمو گرم کردم به کارای خونه از طرفی هم خاله میترا قرار بود صبح بیاد خونمون که من دست تنها نباشم تا 3 صبح بیدار بودم وصبح بردیمت خانه بهداشت خواب خواب بودی وقتی گذاشتیمت رو تخت من دستات رو گرفتم بابایی هم پاهاتو خندیدی فکر کردی میخوایم باهات بازی کنیم که یهو جیغت رفتم تو هوا خودمو کنترل کردم میخواستم بهت شیر بدم که خانومی که واکسن رو برات زد گفت الان نده برو خونه بهش بده الان که گرسنش نیست از خانه بهداشت ماشین گرفتیم تا خونه قطره استامینوفن رو بهت دادم خوابت برد تا 12 منم دائم چکت میکردم تب نداشتی تا 12 شب تازه اونم کمی گرم بودی خیلی خوشحال شدم ولی زمانش به جاش زیاد شد تا 12 شب فردا شبم بی حال و گرم بودی ولی بلاخره تبت پایین اومد روز اول همش خاله میترا بهت میرسید تا گریه میکردی من هول میشدم و دست وپاهام رو گم میکردم که خاله میترا میومد بغلت میکرد و تو هم آرومتر بودی تو بغل خاله میترا 

خدایا شکرت به خیر گذشت تا واکسن 6 ماهگیت 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)