مامانی اومدددددددددددددددددد
واااااااااااااااااای مامانی چند روز پیش اومدم یه عالمه مطلب برات نوشتم بعد اومدم دیدم همه پریده این قیافه مامانی شد تو اون لحظه
دوباره اومدم یه عالمه نوشتم اومدم ویرایش و بازسازی رو زدم دیدم ارور داد و همه مطالبم پرید این مامانیه الان واااااای نمیدونی چقدر حالم گرفته شد
وااااااااااای که خسته شدم الان سومین بار که مینویسم و همش ارور میده و مطالبم میپره
حالا یه بوس گنده به مامانی بده تا انرژی بگیرم
خوب بسمه الله
اول از همه بگم دو بار رفتیم اراک اولین بار خیلی بیشتر خوش گذشت به من، به شما هم فکر کنم همین طور بوده راستش دفعه اول قبل از عید فطر بود و دفعه دوم هم 12 شهریور بود بعد از اینکه شما رو بردم چکاپ که عزیزم پایان 6 ماه وزن 7400 و دور سر41 و قد68
داشتم میگفتم دفعه دوم رونیکا دختر خاله همش میومد بوست کنه ولی چند بار چنگت زد نه اینکه بخواد بزنتت هاااااا نه میخواست باهات بازی کنه
به خاطر همین من همش مراقب تو بودم به خاطر همین کلافه شده بودم موقعی که خواب بودی میومد بیدارت میکرد موقعی که بیدار بودی میخواست باهات بازی کنه و تازه اگه یکی هم میخواست بغلت کنه که نگو میگفت فقط باید همه دختر خاله ات رو بغل کنه ولی نمیدونی این دختر خالهات چه جیگریه
بله همین طوری بالا و پایین ویپرید از همینجا یه بوس گنده واسه رونیکا که خاله عاشقشه
داشتم میگفتم انگار 2 تا بچه داشتم وااااااااای خدا به داده اونایی که دو تا بچه دارن برسه
دیگه اینکه تولد بابای بود یه تولد 3 نفره بله اولین تولد 3 نفره
بعد اینکه خاله مینا یکی از دوستای نی نی سایت مامانی هم اومد خونمون و یه کادو خیلی خوشگلم واسه شما اورد از همینجا از طرف سودا جون از خاله مینا یه بوسسسسسسسسسسسسسس گنده میفرستم
بعد اینکه شما هم خیلی بازی کردی با پویان جون و نمیدونم به هم چی میگفتید در گوش هم ههههههه
پویان خاله دستاتو بیار پایین فدات شم تا یه عکس خشمل ازتون بگیرم
بعد اینکه روز دختر بود ،مامانی روزت مبارک با کمی تاخیر اونم به خاطر اینه که همه مطالب من پرید ببخشید
عزیزم امروز روز توست
امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری وبه تمام خواسته های زندگیت برسی