هههههه هچی
مامانی اولین باری که عطسه کردی شروع کردی به خندیدن و من به بابایی گفتم بابا احمد ،بابا احمد بعد بابا احمد گفت بله مامان منا بعد من میگم سودا گفت هههههه هچی شما هم روتو رو به بابا احمد میکنید و میخندید این جمله دیگه کار هر روز من و بابایی شده تا شما میخواید گریه کنید منو بابایی شروع میکنیم و شما هم به جای اینکه گریه کنید میخندید روزا هم که بابا احمد نیستش به خودت میگم میگم سودا جون شما گفتید هههه ههههه هچی و باز شما میخندید دفعه بعد میگم به خنده سودا جون میگه هههه هههه هچی و شما همچنان میخندید فقط مسئله اینه که دهن من بعضی وقتا دیگه واقعا کف میکنه مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی