سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

فرشته دندون

هریپ هورا هریپ هورا مامانی امروز یعنی 8 ماه و 2 روز ،2 تا از مرواریدای قشنگت دراومد         از موقعی که دندونات در اومده دوست داری غذای جویدنی بخوری تا آبکی ای شیطون         آب دهنتم که همش میاد و دوست داری هر چیزی ببینی به دندونات بکشیش و صدای دندونات رو بشنوی مامانی خوب، دندونات خراب میشه دیگه نکن این کار رو     مبارکه عروسکم      ...
23 مهر 1391

دخترم غرق در بوسه

چند وقت پیش وقتی از خواب بیدار شدی صبحونت رو دادم، که دیدم لباست رو حسابی کثیف کردی وقتی لباست رو دراوردم  از فرصت استفاده کردم و تا تونستم بوست کردم امروز چشمم به عکسای اون روز افتاد  گفتم بزارم تا خودتم ببینی       ...
22 مهر 1391

کش سره دخملی

مامانی این اولین باری که به سرت کشه سر زدم مامان :سودا انگشتت رو نکن تو دهنت    مامان :سودا  ،سودا ،سودا ببین مامانو انگشتت رو تو دهنت نکن    سودابه مامان ،چرا هر 5 تا انگشتم تو دهنم نمیره     ...
15 مهر 1391

اولین پارک پاییزی

اولین پارک از فصل پاییر که سودا جون  هم با ما بوده  پارسال این موقع تو شمک مامانی بودی                      ...
14 مهر 1391

پارک چیتگر

روز جمعه ساعت 6 صبح  رفتیم پارک چیتگر خیلی دختر خوبی بودی مامانی رو اصلا اذیت نکردی                   ...
14 مهر 1391

کلاه حموم

حموم بردمت بعد لباسات و پوشوندم هر چی دنبال کلاهت گشتم پیدا نکردم اگه بابا خونه بود میگفت عمرا بزارم دخترم به تو بره شلخته ههههههههههه هههههههههههه  به خاطر همین کلاه خودمو گذاشتم رو سرت  ...
14 مهر 1391

سبد اسباب بازی

بله میبینم که دخمل ما به جای اینکه با اسباب بازیش بازی کنه با سبد اسباب بازی بازی میکنی بله خودت نگاه کن آخه مامانی این چه کاریه که شما میکنید نه خودت بگو           ...
14 مهر 1391

سینه خیز رفتن

مامانی چه کارت کنم نه نه نه نه نمیخوای انگاری واسه مامانی سینه خیز با چهار دست و پا بری خبری نیست ببین خاله میترا گفت اسباب بازی هاشو بزار جلوش تا سینه خیز بره سمتشون بیا ببین چه کار کردی                     ...
14 مهر 1391