سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

ياد دادن در سنين مختلف

براي رفع  تاخير در حرف زدن نيازمنده كار كردن با كودكمون هستيم و من اينجا براي اينكه بعدها  براي خودت  منظورم نوه خوشگلمه ها مينويسم كه استفاده ببري و همين طور دوستان گلم كه ميان به  وبلاگت سر ميزنن اول از همه از پايان 12 ماه ميتونيم در كنار بازي كار آموزشي هم انجام بديم  1.با كودكمون شناخت  كوچيك و بزرگ رو كار كنيم تا تمرگز بچه ها رو بالا ببريم  2.آموزش رنگ ها در كنار بازي مخصوصا رنگ آبي و قرمز و مشكي و سفيد هست 3.شناخت اشكال مثل دايره مربع و مثلث و غيره شما براي بچه موقع بازي شكل رو بگيد مطمئن باشيد يه روزي براي شما ميگه اين مربع و شما باورتون نميشه كه دخترم يك سالش بود و من تو بازي ميگفتم...
25 فروردين 1392

فصل بهار

اين فصل رو خيلي دوست دارم مخصوصا امسال كه دختره نازم بزرگ شده و جمع دو نفره ما رو تبديل به خانواده 3 نفره كرده هر روز كه ميگذره  با تمام سختي ها و مشكلات دركنارتو خوشبخت بودن رو بيشتر احساس ميكنم فكر ميكنم امسال يكي از  سال هاي خوبيه كه خواهم داشت البته به چند دليل كه بهتره نگم و بزارم اتفاق بيفته چون هر وقت چيزي رو جلوتر عنوان كردم نميدونم چرا زمين و آسمون دست در دست هم ميدن تا اون چيز اتفاق نيوفته      الان كه دارم ميتايپم پنجره رو باز كردم يه باد ملايمي مياد و من حال ميكنم و دوست دارم همينطوري برات بنويسم    دختره نازم هر روز داري بزرگتر و عاقل تر ميشي  هر وقت كاري رو ميكني و من و بابايي ميگ...
24 فروردين 1392

تقويم سودا جوني

اولين تقويمي كه با عكس دخترمه و بهترين سال رو براي خانواده سه نفريمون آرزو ميكنم (آمين) ...
22 فروردين 1392

مطلب جالب

اين مطلب رو تازه ديدم و ميخوام از فردا اگه بشه اجراش كنم اين مطلب رو ثبت ميكنم كه هم خودم اگه يادم رفت نگاه كنم هم براي آينده خودت خوبه هم براي دوستاي خوبم كه ميان به وبلاگت سر ميزنن    يكي از دوستان تو سايتي نوشته بود اين برنامه رو براي دخترش كه دستور پزشك هم هست اجرا كرده و دخترش خوب وزن گرفته  واقعا ممنون دوست عزيز انشالله كه دختر منم خوب وزن بگيره با اين دستور روزی 5وعده که شامل دو وعده اصلی نهار و شام و 3وعده غیر اصلی.  وعده های اصلی حتما باید شامل پروتیین و نشاسته و چربی باشه.  3وعده دیگه میتونه شیربرنج,سرلاک.نون با پنیر(یا خامه یا شکلات صبحانه یا ماست).سیب زمینی به شکل سرخ شده یا کو کو ی...
22 فروردين 1392

عكس هاي متفرقه

دوست داشتم چند تا از عكساتو كه براي تولدت آماده كرده بودم رو بزارم تو اين پستت كه روزي ببينيشون                                        ...
22 فروردين 1392

طولاني ترين پست

نميدونم از كجا شروع كنم انقدر كه دوران سختي رو شروع كردم و به خيال خودم تموم شد ولي متاسفانه همچنان درگيرم  قبل از عيد دقيقا 20 روز قبل  از عيد با بابا احمد به خاطره كارش با هم بحث داشتيم انقدر عصباني بودم كه چمدون بستم كه برم اراك و كوتاه نيام آخه همش به خودم حق ميدم البته تو عصبانيت وقتي يكم فكر ميكنم ميبينم بابائي هم حق داره چه كار كنه  متاسفانه به خاطره اين مملكت و درگيري ها و دزدي هايي كه ميشه ما  هم بايد بسوزيم . درآمد ها ديگه با خرج خونه نميخوره و بابايي هم مجبوره بيشتر كار كنه همش ميگه نميخوام دخترم روزي چيزي بخواد كه من نتونم و شرمنده اش بشم از طرفي من هم ميگم من تو تهران تنهام و رفت و آمدي هم با كسي ندارم و ...
19 فروردين 1392

دخترم مريضه

دختر عزيزم ديروز  شيافت استامينوفنت تموم شده بود و هيج جا پيدا نميكرديم  تا كه درمانگاه شبانه روزي نارمك گفت با نسخه پزشك مييديم به خاطر همين مجبور شديم ببريمت پيش يه متخصص ديگه  تا ببينتت و از طرفي برات شيافت هم بنويسه  متاسفانه تو مملكت ما دكتر گرفتن مثل آب خوردن شده بعد از يك ساعت رفتيم داخل آقاي دكتر نتونستن تشخيص بدن و گفتن 10 روز بايد پشت سر هم بايد ويزيت بشه كوچولوتون تا مطمئن بشيم دقيقا چيه  وقتي اومديم خونه تصميم گرفتيم فردا  ببريمت دكتر خودت تا اونجا برديم منشي دكتر گفت آخي سودا عفونت كرده اين ويروس جديده تو دلم گفتم يه منشي تونست تشخيص بده ولي دكتر متخصص نتونست كه وقتي نوبتمون شد دقيقا همين نظر رو داد...
22 اسفند 1391

خيلي ناراحتم

كاراي خونه تقريبا تمومه منتظر فرش هستم كه زودتر از قاليشويي بهمون بده  چون خونه فرش نداره  خونه بهم ريخته به نظر مياد البته دستشويي و حموم هم مونده هنوز همه كارام مونده و با شما به هيچ كارم نميرسم آرايشگاه نرفتم خريد براي خودم مونده نيمي از  خريدهات مونده  چند ماه پيش به خاطر اينكه ميدونستم با تو به كارام نميرسم براي بچه ها عيديشون رو خريده بودم ولي حالا هرچي ميگردم پيداشون نميكنم بايد دوباره برم واسه خريد براشون تو اين وضعيت نميدونم چرا بالاي چشمت بد قرمز شده و لبت  انقدر بد تاول زده تو زبونت بالا و پايين سقف و زبونت هم مثل آفت زده و از طرفي تب كردي تبت هم 39 درجه پايين هم نمياد همه چيز درهمه و من اين وسط تنها...
20 اسفند 1391

عروسكم آنا

سلام  عزيزم مامان منا حسابي خسته شده اين چند روز همش درگيره خونه تكوني هستم و تازه بعد از 5 روز تونستم اتاق خواب رو كامل تموم كنم و انشالله اگه دخمل خوبي باشي تا آخر اين هفته تموم ميشه همش بهونه بيرون رو ميگيري همش ميگي دد ببخش ماماني رو  كاملا از شير گرفته شدي ديگه حتي اشاره اي هم نميكني كه من مي مي ميخوام  كاراي جديدت رو بگم  اول اينكه هر دو روز 1 ليتر شير ميخوري دوم اينكه ماماني وقتي مجرد بوددو تا  عروسك داشت به نام مهشيد و اميرعلي  خيلي دوستشون داشتم  جديدا بامهشيد ارتباط برقرا كردي 2 روز پيش بهت گفتم سودا  اين  ني ني اسمش مهشيده بعد تو گفتي نه آنا اولش فكر كردم نه حتمي همينطوري گفت...
20 اسفند 1391

عزیز دل مامان و بابا

تصميم گرفتم همه خاطرات و تمام حسهایی که  قبل از بودنت با من و باباییته رو يه روز بخوني  ولذت ببری     خوشگل   مامانی  وبابایی و بدون  که همیشه دوستت داریم   ...
13 اسفند 1391