دست بزنيد شادي كنيد دخترم شده يك ساله
روز دوشنبه ساعت 7 رسيديم اراك با دايي وحيد اومديم آخه بابا احمد كار داشت و نميتونست بياد روز سه شنبه ظهر رفتم كيكت رو سفارش دادم بعد برديمت آرايشگاه با زن دايي آزاده خدارو شكر كه زن دايي آزاده اومد چون قرار بود اول با مامان جون برم ولي زن دايي با اينكه مهمون داشت دستش درد نكنه باهام اومد با دايي حامد ،آرايشگاه هم زن دايي معرفي كرد گفت مخصوص كودكان هست و داخل آرايشگاه وسايل بازي هست وقتي رسيديم آرايشگاه يادم افتاد دوربين نبردم و با موبايل ازت عكس گرفتم با فيلم،چون خيلي گريه كردي نتونستم نه فيلم درست حسابي نه عكس قشنگ بگيرم كم مونده بود خودمم غش كنم وقتي ميديدم اينطوري گريه ميكني ازبس زور ميزدي،د...
نویسنده :
منا
1:13